اشارات :: دی 1386، شماره 104
منسيه عليمرادى
مولودى از نيمه ذىحجه مىآيد و آسمان، رخت آبىاش را با پشتههاى سپيد ابر مىآرايد و صبحگاهان، خميازه گلها را كه با لبان ظريف گلبرگهاشان رو به روى جويبار زلال مىكشند، با بشارتى نو، به گلخندهاى شيرين مبدل مىكند.
گل سرخ، ده گلبرگ خوشرنگ را شبنم مىزند.
ماهىهاى قرمز، ده حباب طلايى در آب مىفرستند.
شببوها، ده شب از عطر دلانگيزشان را به مهتاب مىدهند.
پرستوها بر ده شاخه بلوط، گل رُز مىآويزند.
و اقاقىها، آرام مىشمارند؛ اولين، دومين... دهمين، آرى دهمين ستاره مىآيد.
فرجام گريز از خويش
ما را بياموز ورقى از درس استقامت خويش، در لحظههاى تنهايى؛ زمانى كه در محله عسكرها، شبت را به نماز و استغفار و روزت را به روزه و دستگيرى از ديگران مىگذرانيدى. راستى، متوكل چرا زبان از كام «ابن سكّيت» بيرون كشيد؟
چرا هميشه شب از سياهى خويش مىگريزد و خويش را به زور تدليس، به رنگ روز و روشنىِ خورشيد مىبيند؟
گويا اين خودستايى براى سبكْشأنان مرسوم است و مرض ناعلاج صاحبان كوشكهاى طاق بر آسمان چسبيده است، كه زبانها مىبرند و پيكرها آتش مىزنند.
امام هادى عليهالسلام : «اَلْعجبُ صارفٌ عَنْ طَلَبِ العِلْمِ، داعٍ إِلَى الغَمْطِ و الْجَهْل؛ خودپسندى، آدمى را از دانشجويى باز مىدارد و به ناسپاسى و انكار حق وامىدارد».
مقاله ها
متن ادبی «گلاببارانِ طبيعت»
- بازدید: 14067
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا