سیمای علی بن‏ جعفر(ع) یاور چهار امام

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

پاسدار حریم امامت
در روزگاری که ائمه معصومین(علیهم السلام) در اختناق شدیدحکام جور به سر می‏بردند شیفتگان اهل بیت عصمت(ع) به وسیله افرادی آگاه و ازجان گذشته با پیشوای محبوب خود در ارتباط بودند و جواب مسائل و مشکلات‏خویش را بدین طریق از امام(ع) دریافت می‏کردند.
یکی از افرادی که با شیوه خاصی توانست ارتباط برادر بزرگوارش امام کاظم(ع)را با مردم حفظ کند و پاسخ سوالات شیعیان را از امام(ع) درافت دارد فرزند برومند امام صادق(ع) است.
گرچه در کتاب های رجالی و تاریخی از تاریخ تولد وی ذکری نشده، با دقت در بعضی‏ از روایات (1) آشکار می‏شود که او از برادر والامقامش امام موسی بن‏جعفر(ع) بیش‏از یکی دو سال کوچکتر نبوده است و تولدش نزدیک سالهای‏129 یا 130 هجری‏می‏باشد.
پدر ارجمندش امام جعفر صادق(ع) در سال‏83 ه .ق متولد و در سال‏148ه .ق در 65 سالگی به تحریک منصور خلیفه عباسی مسموم و شهید گردید. (2)
آن‏ حضرت پنج فرزند داشت که علی کوچکترین آنها بود و در همان اوائل زندگی، پدررا از دست داد و در کنار برادرش امام کاظم(ع) رشد نمود و به درجات عالی علمی ‏و اخلاقی رسید. (3)
القاب
ابوالحسن علی بن‏جعفر به سبب انتسابش به خاندان وحی وامامت «حسینی‏»، «هاشمی‏» و «علوی‏» خوانده می‏شد. و به موجب رشد و نمو درمدینه وی را «مدنی‏» می‏خواندند.
اما مشهورترین القابش که جز بر او اطلاق نمی‏شود «عریضی‏» است. چون بیشتر عمرشریفش را در قریه «عریض‏» (در یک فرسخی مدینه) سپری نموده و فرزندان وی نیزبه عریضیون معروفند. (4)
عصر امام کاظم(ع)
در آن ایام، گروه های انحرافی زیادی‏ چون اسماعیلیه، سمیطیه، فطحیه(5) به وجود آمدند و نیز جو اختناق شدیدی که ‏حاکمان وقت ‏به وجود آورده بودند تشخیص حق یعنی امامت‏ حضرت موسی بن‏ جعفر(ع) رابر بسیاری دشوار ساخته بود. و پیروی از امام بدون گذشت و فداکاری ممکن نبود.
از این‏ رو شمار انبوهی از مردم حتی بعضی از نزدیکان امام(ع) به دشمنان‏ پیوستند. علی بن‏جعفر در گفتاری چنین اظهار می‏دارد:
عمره رجب را گزارده و در مکه بودیم.
محمد بن‏ اسماعیل [نوه امام صادق(ع)] نزدش آمد و گفت: عموجان، می‏خواهم به‏ بغداد بروم و دوست دارم با عمویم ابوالحسن [موسی بن ‏جعفر] خداحافظی کنم.
می‏خواهم تو نیز همراهم باشی! من با او به سوی برادرم که در منزل «حوبه‏»بود رهسپار شدیم. اندکی از مغرب گذشته به آنجا رسیدم. من در زدم، برادرم‏ جواب داد و در را باز کرد.
... حضرتش پیش آمد در حالی که پارچه رنگ کرده‏ایی به گردنش بسته بود. پایین‏ آستانه در نشست.
من به جانب او خم شدم و سرش را بوسیدم و گفتم: برای کاری آمده‏ ام که اگرتصدیق فرمایی از توفیق خداست [بر ما] و اگر غیر از آن باشد چنین معلوم شودکه ما خطای بسیار داریم.
فرمود: چه کار است؟
گفتم: این برادرزاده شماست که می‏خواهد با شما خداحافظی کند و به بغداد رود.
فرمود: بگو بیاید.
من او را که در کناری ایستاده بود، صدا زدم. نزدیک آمد و سر حضرت را بوسید وگفت: قربانت، مرا سفارشی کن.
فرمود: سفارشت می‏کنم که در باره خون من از خدا بترسی! او پاسخ داد: هر کس‏بدی شما را بخواهد خدا آن بدی را به خودش رساند.
آنگاه به بدخواه او نفرین کرده و باز سر حضرت را بوسید و گفت: عمویم، مراسفارش کن.
فرمود: تو را سفارش می‏کنم که در باره خون من از خدا بترسی! گفت: هر که بدشما را بخواهد، خدا به خودش رساند. باز سرش را بوسید و گفت: ای عمو! مرا سفارش کن. فرمود: سفارشت می‏کنم که در باره خون من از خدا بترسی! باز او بربدخواهان حضرت نفرین کرد و به کناری رفت.
من نزدیک برادرم رفتم، وی به من فرمود: علی، اینجا باش! من ایستادم. حضرت به ‏اندرون خانه رفت و مرا صدا زد، به نزدش رفتم. پس کیسه ‏ای که صد دینار در آن‏بود به من داد و فرمود: به پسر برادرت بگو این پول را در سفر کمک خرجش سازد.
من آن را گرفتم و در گوشه عبایم گذاشتم. باز صد دینار دیگرم داد و فرمود:
این را هم به او بده. سپس کیسه دیگری داد و فرمود: این را هم به او بده.
گفتم: قربانت، اگر به آنچه فرمودی از او می‏ترسی چرا او را علیه خود کمک‏ می‏کنی؟ ! فرمود: هرگاه من به او بپیوندم و او از من ببرد، خدا عمرش را قطع ‏می‏کند. سپس کیسه دیگری که سه هزار درهم خالص در آن بود برگرفت و فرمود: این‏را هم به او بده.
من نزد محمد رفتم و صد دینار اول را به او دادم. بسیار خوشحال شد و عمویش رادعا کرد، سپس کیسه دوم و سوم را دادم. چنان خوشحالی کرد که گمان کردم منصرف‏شده و به بغداد نمی‏رود. در آخر سه هزار درهم را نیز به او دادم. ولی او راه‏خود را در پیش گرفت و نزد هارون رفت و با عنوان خلیفه به او سلام کرد و گفت:
من گمان نمی‏کردم که در روی زمین دو خلیفه باشد، تا آنکه دیدم مردم به عمویم‏ موسی بن‏جعفر به عنوان خلافت‏ سلام می‏کنند.
هارون صد هزار درهم برایش فرستاد ولی خدا او را به بیماری خنازیر و خناق‏ مبتلا کرد و نتوانست‏به یک درهم از آن اموال دست‏ برساند. (6) پس از آن بود که‏ هارون با شنیدن سخن محمد و امثال او برای از بین بردن امام موسی بن‏جعفر(ع) نقشه کشید و حضرت را به وسیله سم شهید گردانید.
اما علی بن‏جعفر هرگز از برادر بزرگوارش امام کاظم(ع) جدا نشد و همیشه همراه ‏و پشتیبان وی بود.
او می‏گوید: همگام با برادرم در حالی که اهل و عیالش را همراه داشت چهارمرتبه پیاده به عمره مشرف شدم. یک بار26 روز، بار دگر 25 روز، دگربار 24روز و بار آخر 21 روز طول کشید. (7)
بعد از شهادت امام کاظم(ع) نیز گروهک های‏ انحرافی چون «واقفه‏» و امثال آن مردم را به سوی گمراهی سوق دادند. اما علی‏ بن‏ جعفر پیرو هیچ یک از این گروه ها نشد و امامت‏ بحق فرزند برادرش امام رضا(ع)و بعد از او فرزندش امام جواد(ع) و سپس امام هادی(ع) را پذیرفت و از مدافعان ‏آنها بود. دو روایت زیر بیانگر این عقیده صحیح و راسخ وی می‏باشند.
حسن بن‏ فضال می‏گوید: از علی بن‏ جعفر شنیدم که می‏گفت: «نزد برادرم موسی ‏بن‏ جعفر(ع) بودم در حالی که او به خدا سوگند بعد از پدرم حجت‏ خدا روی‏زمین بود. ناگاه فرزندش علی [بن ‏موسی(ع)] وارد شد. برادرم به من فرمود: ای‏علی! این صاحب [امام] تو است. او نسبت‏به من منزله من است نسبت‏ به پدرم.
خداوند تو را بر دین او ثابت قدم بدارد.
من گریستم و با خود گفتم به خدا سوگند، پیام مرگ خود را می‏دهد.
باز فرمود: ای علی، ناچار حکم پروردگار در باره من جاری می‏شود. من نیز به‏راه رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین(ع) می‏روم. آن حضرت سه‏روز قبل از اینکه هارون الرشید دوباره او را جلب نماید این سخنان را با من‏ در میان گذاشت‏». (8)
زکریا بن‏ یحیی می‏گوید: شنیدم که علی بن‏ جعفر به حسن بن‏ حسین‏ فرزند علی بن‏ الحسین(ع) می‏گفت: خداوند ابی‏الحسن، علی بن‏ موسی الرضا(ع) را یاری‏ نمود زمانی که برادرها و عموهایش بر او ستم روا داشتند ... (9)
تسلیم ولایت‏ برجسته‏ ترین فضیلت علی بن‏جعفر این است که نه تنها امر امامت و ولایت را خوب‏شناخت و آن را از دیگر ارزشها ظاهری دنیا بسی والاتر دانست‏خود را تسلیم ولایت ‏امامان معصوم(ع) ساخت از این رو با افتخار، امامت‏برادرش امام کاظم(ع) وفرزندش حضرت امام رضا(ع) را پذیرفت و چون کمترین مردمان در مقابل آنها سر اطاعت وتسلیم فرود آورد.
تبلور این فضیلت هنگامی است که وی در کهنسالی بعد ازآنکه خود عالمی بزرگ، دارای منزلتی عظیم و شخصیت اجتماعی والایی است درمقابل فرزند فرزند برادرش امام جواد(ع) در حالی که کمتر از هشت‏سال دارد، سرتعظیم فرود آورده است، او امام را چنان معرفی می‏کند که برای دوستانش‏ تعجب‏ انگیز است و بر او خرده می‏گیرند. اما وی بر صحت رفتار و اعتقاد خویش ‏تاکید می‏کند. محمد بن‏حسن بن ‏عمار می‏گوید:
من دو سال نزد علی بن‏جعفر (عموی امام رضا«ع‏») بودم و هر خبری که او ازبرادرش امام کاظم(ع) شنیده بود، می‏نوشتم. روزی در مدینه به خدمتش نشسته بودم‏که ابوجعفر محمد بن‏علی [حضرت جواد(ع)] در مسجد رسول خدا بر او وارد شد. علی‏ بن‏ جعفر برجست و بدون کفش و عبا نزد او شتافت و دستش را بوسید و احترامش کرد.
ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین.
خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من، چگونه بنشینم و شما ایستاده باشی؟! چون‏ علی بن‏ جعفر به جایگاه خود برگشت اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی ‏پدر او هستید، با او اینگونه رفتار می‏کنید؟! او دست‏ به ریش خود گرفت و گفت:
خاموش باشید! اگر خداوند متعال [صاحب] این ریش سفید را سزاوار [امامت]ندانست و این کودک را شایسته دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟! از سخن شما به خدا پناه می‏برم. من بنده او هستم. (10)
نمونه ‏ای از احادیث علی بن‏جعفر
«علی بن‏ جعفر می‏گوید: از برادرم موسی بن‏ جعفر(ع) چنین ‏شنیدم: کسی که حاجت‏ شخص ضعیفی را به صاحب قدرتی برساند، در حالی که خودش به ‏تنهایی چنین قدرتی ندارد، خداوند متعال وی را بر صراط ثابت‏ قدم می‏دارد.» (11)
علی بن‏ جعفر می‏گوید: برادرم امام موسی بن‏ جعفر(ع) فرمود: پدرم دستم را گرفت وفرمود: پدرم امام سجاد(ع) اینچنین دستم را گرفت و فرمود:
پسرجان، هر کس از تو خیری خواست‏ بجای آور. اگر از اهل خیر باشد که بجا انجام داده ‏ای و اگر از اهل خیر نباشد تو از اهل خیر هستی و اگر شخصی از طرف راست‏تو را دشنام داد سپس از طرف چپ قرار گرفت و عذرخواهی کرد، عذرش رابپذیر. (12)
در منظر اهل نظر
علی بن‏ جعفر یکی از راویان بزرگواری است که فقها و محدثان در فضیلت و ثاقت و اعتماد به روایتش اتفاق نظر دارند. ابوالحسن محمد بن‏ احمد بن‏داود (متوفای 378ه .ق) وی را در ردیف موثقین نام‏برده است و او را ستوده است. (13)
شیخ مفید(ره) (متوفای‏413 ه .ق) چنین ‏می‏گوید: «علی بن‏ جعفر و برادرش اسحاق دو شخصیت ‏اند که هیچ کس در فضل و تقوایشان اختلاف نکرده است.» و در جای دیگر از او اینگونه یاد کرده است:
«علی بن‏ جعفر از کسانی است که حدیث فراوان نقل کرده و روشی استوار داشته ‏است. بسیار پارسا و دانشمند و ملازم خدمت ‏برادر ارجمندش امام موسی بن‏ جعفر(ع)بود و خبرهای زیادی از آن حضرت نقل نموده است.» (14)
شیخ طوسی(ره) (460385ه .ق) در باره وی چنین اظهار نظر کرده است:
«علی بن‏جعفر برادر موسی بن‏جعفر(ع) شخصیتی بزرگوار و مورد اطمینان است.
کتاب مناسک و مسائل از اوست‏». (15) علمای متاخر از اینها نیز همه وی رامورد وثوق دانسته ‏اند. (16)
اساتید
فرزند برومند امام صادق(ع) علی بن‏جعفر عصرپنج امام معصوم(ع) را درک کرده و از محضر سه تن از آن بزرگواران بهره‏مندگردیده است.
1 پدرش امام صادق(ع)
2 برادرش امام کاظم(ع)، که حاصل بهره ‏مندی‏ وی از حضرتش در کتابی به نام مسائل علی بن‏جعفر جمع ‏آوری شده است.
3 فرزند برادرش، امام رضا(ع).
وی زمان امام جواد(ع) و امام هادی(ع) را نیز درک کرد اما مشاهده نشده است که‏ از آن دو بزرگوار حدیثی نقل کرده باشد. (17)
دیگر مشایخ علی بن ‏جعفر عبارتند از:
1 حسین، فرزند زید بن ‏علی بن ‏الحسین(ع) که تا اندازه‏ای شناخته شده است.کنیه‏ اش ابوعبدالله و ملقب به مدنی است. (18)
2 سفیان بن‏ عیینه، فرزند عمران‏ هلالی است که جدش ابوعمران، از عمال خالد قسری بود. (19)
3 محمد بن ‏مسلم، مشهور است.
4 عبدالملک بن‏قدامه.
5 معتب غلام امام صادق(ع) اهل مدینه و مورد وثوق بود.
در روایتی آمده است که‏ امام صادق(ع) فرمود: ده غلام دارم که معتب بهترین آنهاست. وی مرا از دیگران‏ احق می‏داند. (20) معتب از غلامانی است که برای امام صادق(ع) بسیار خدمت‏کرد. (21)
6 ابوسعید مکی.
شاگردان
چنانچه در کتابهای رجالی و مجموعه‏ های روایی آمده است، بیش از چهل‏ راوی از خوان نعمت علمی وی بهره‏مند شده‏اند که اسامی بعضی از آنها از این‏قرار است:
1 احمد بن ‏علی بن‏ جعفر (فرزندش)
2 احمد بن‏ محمد بن‏ ابی ‏نصر بزنطی
3 اسحاق بن‏ محمد بن‏اسحاق بن‏ جعفر
4 اسحاق بن‏ موسی بن‏ جعفر (فرزند برادرش)
5 اسماعیل‏ بن‏ محمد بن‏ اسحاق بن‏ جعفر (فرزند پسر برادرش)
6 حسن بن ‏علی بن‏ عثمان بن‏ علی‏ بن‏ حسین بن‏ علی بن‏ ابیطالب (حسن بن‏علی بن‏عمرو عمرکی)
7 حسین بن ‏زید بن‏ علی‏ بن‏ الحسین
8 حسین بن‏ موسی بن‏ جعفر (پسر برادرش)
9 عبدالعظیم حسنی
10 زیدبن ‏علی بن‏الحسین
11 عبدالله بن‏ حسن بن‏ علی بن‏جعفر (نواده وی)
12 عمرکی بن ‏علی‏ بوفکی خراسانی
13 محمد بن‏ علی بن‏جعفر (فرزندش)
14 نصر بن ‏علی جهضیمی. (22)
رحلت
در تاریخ وفات علی بن‏ جعفر اتفاق نظر وجود ندارد. بعضی رحلت او را درسال 210 ه .ق دانسته ‏اند. (23) و عده ‏ای سال 220ه .ق و برخی دیگر، طول‏حیات وی را تا سال 252 نیز بعید نشمرده‏ اند. (24) اما با دقتی که به عمل آمد روشن شد که تولد وی حدود سال 130ه . ق و وفاتش نزدیک سال 220ه .ق و سن‏ شریف وی هنگام وفات حدود 90 سال بوده است.
مرقد شریف
محدث نوری(ره) می‏گوید:
«مرقد شریف علی بن‏ جعفر در عریض (حدود یک فرصخی مدینه) است و من در بعضی از سفرها آنجا را زیارت کرده‏ام. دارای قبه و بارگاه مجللی است.» (25) محدث‏قمی(ره) و جمعی از نسب‏ شناسان نیز بر همین عقیده ‏اند. (26)
مزار علی بن‏ جعفر در قم!
ملا محمدتقی مجلسی(ره) (1003 1070ه .ق) می‏نویسد: «قبر علی بن‏ جعفر درشهر قم مشهور و معروف است. شنیدم که اهل کوفه از او تقاضا کردند به کوفه‏ بیاید، علی بن‏ جعفر دعوت آنها را پذیرفت و به کوفه رفت و مدتی در آنجا مانده ‏مردم کوفه از وی احادیثی آموختند و او نیز از آنها روایاتی نقل کرد.
سپس مردم قم از وی خواستند به قم بیاید. او به قم آمد و تا آخر عمر در آن‏جا ماند و بعد از رحلت در قم به خاک سپرده شد.» (27) محدث نوری(ره) با چند دلیل‏ این نظر را نادرست‏ شمرده و مرقد علی بن‏ جعفر را در عریض می‏داند. (28)
محدث‏ قمی(ره): وقتی فرزندان علی بن‏جعفر را می‏ شمارد چنین می‏گوید: «از او چهار پسربه نام های محمد، احمد اشعری، حسن و جعفر باقی ماند. از جعفر اصغر نیز فرزندی‏ به وجود آمد که علی نام داشت و حال وی پوشیده است. احتمال دارد این قبری که‏ در قم است قبر همین علی بن‏ جعفر بن ‏علی بن‏ جعفر صادق(ع) باشد.» (29)
با این‏ بیان مزار موجود در قم مقبره نواده امام صادق(ع) و نوه ابوالحسن علی‏ بن‏ جعفر(ع) است. بعضی نیز این قبر را به نواده دیگر علی بن‏جعفر به نام «علی‏ بن‏ حسن بن‏ عیسی بن‏ محمد بن‏ علی بن‏ جعفر عریضی‏» نسبت داده‏ اند. (30) از نوشته روی‏ قبر معلوم می‏شود که زیر این بقعه دو تن از نوادگان امام(ع) مدفون می‏باشند.
یکی از آنها، از فرزندان امام موسی بن ‏جعفر(ع) به نام «محمد» می‏باشد ودیگری همان نواده امام جعفر صادق(ع) به نام «علی‏» می‏باشد.
مرقدی در سمنان
در خارج شهر سمنان، در وسط باغی سرسبز و خرم، بقعه و بارگاه‏ مجللی وجود دارد که به علی بن‏جعفر عریضی منسوب است. اما بعید است که او نیز علی بن‏ جعفر عریضی باشد بلکه شخصی همنام، یا از نوادگانش می‏باشد. (31)
آثار
یکی از کتاب های معتبری که از مصادر کتاب پر ارج بحارالانوار می‏باشد. کتاب‏«مسائل علی بن‏جعفر» است که از آثار باقیمانده و پربرکت این فرزند برومندامام صادق(ع) می‏باشد.
رجال‏ شناسان همگی بر این عقیده ‏اند که علی بن‏جعفر کتابی دارد که مطالبش را ازبرادرش، امام کاظم(ع) دریافت کرده است. اما در نامگذاری آن بیانات گوناگونی‏ دارند. بعضی گمان کرده‏اند وی دارای دو یا سه کتاب است اما در واقع یک کتاب‏ بیشتر نیست.
نجاشی وی را صاحب یک کتاب می‏داند، اما در یک جا می‏گوید: او کتابی در حلال وحرام دارد. و در جای دیگر آن را «المسائل‏» می‏نامد. (32) شیخ طوسی(ره)می‏گوید: «علی بن‏ جعفر دارای کتابی به نام مناسک و مسائل است.» (33) خاندان‏علی بن‏جعفر فرزندانی داشته است که به عریضیون مشهور بوده‏ اند و اسامی آن‏هابدین شرح است: 1 محمد اکبر، 2 محمداصغر،3 حسن، 4 احمد شعرانی، 5 علی،6 جعفر اصغر،7 کلثوم (ام کلثوم)، 8 ملیکه،9 خدیجه، 10 حمدونه، 11زینب، 12 فاطمه، و بعضی فرزندی به نام عبدالله نیز برای وی شمرده‏اند. (34)
از فرزندان و نوادگان علی بن‏جعفر عریضی خانواده بزرگی شکل گرفته که بیشتر شهرها به سبب مهاجرت این بزرگواران بدان سرزمین از برکت وجودشان بهره‏مندگردیدند. امروز نیز مراقد شریف آنها در دورافتاده‏ترین نقاط عالم چشم و چراغ ‏آن دیارند. اسامی بعضی از آنها از این قرار است.
1 ابوالحسین احمد بن‏قاسم بن‏احمد شعرانی فرزند علی بن‏جعفر عریضی، که ازامامزادگان مشهور قم می‏باشد.(35) 2 سید کمال‏الدین، که مزارش در قریه «سین‏خوار» در استان اصفهان زیارتگاه مومنان است.
عالم بزرگوار سید مجدالدین حلبی نیز که از اساتید محقق حلی(ره) است ازنوادگان وی می‏باشد. (36)
3 سید علی امامی عالم متقی سید علی فرزند سید محمداصفهانی از شاگردان برجسته علامه مجلسی است که به خطار انتسابش به امامزاده ‏ابوالحسن علی زین ‏العابدین بن‏ نظام‏ الدین احمد بن‏ شمس ‏الدین عیسی. ابن ‏جمال‏ الدین‏ محمد بن‏ علی عریضی فرزند امام صادق(ع) به امامی مشهوری است و قبر این‏ امامزاده ابوالحسن علی زین‏ العابدین، در محله جملان اصفهان می‏باشد. (37) درشهرهای دیگر نیز افراد این خاندان بزرگوار دارای مراقدی هستند که زیارتگاه ‏مؤمنین است. 4 در نائین سلطان سیدعلی فرزند عبیدالله بن‏احمد اشعری.
5 در یزد، امامزاده ابوجعفر محمد، فرزند علی بن ‏عبیدالله بن‏ احمد بن ‏علی‏ بن‏ جعفر.6 امامزاده، سید جعفر، فرزند علی بن‏ عبدالله بن‏احمد بن‏علی بن‏جعفر.
7 و 8 و سید رکن‏الدین و سید شمس ‏الدین که برای آشنایی با این بزرگان به کتب‏مفصلی که در تاریخ نائین و یزد نوشته شده مراجعه شود.

احمد محیطی اردکانی
___________________________________-
1 ر.ک: اختیار معرفه ‏الرجال، المعروف برجال الکشی، ص 355، روایت فیض‏یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی. ج 2. ص‏373.
2 اصول کافی، کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 2، ص‏377; تاریخ بن‏مختار.
3 ر.ک: معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج 11، ص 291 و 292; تاریخ‏قم، محمد بن‏حسن قمی، ص 224و ...
4 ر.ک: رجال النجاشی، ص‏176; مسائل علی بن‏جعفر و مستدرکاتها، موسسه آل‏البیت، ص‏17 و شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، عبدالحی ابن‏العماد، ج 2، ص 24;تاریخ الاسلام وفیات المشاهیر و «الاعلام‏» ذهبی، ج 14، ص‏263.
5 اسماعیلیه; لقبی است‏برای همه فرقه‏هایی که به امامت اسماعیل پسر امام‏جفعر صادق(ع) و پسرش محمد بن‏اسماعیل قایل بودند. شعبه‏هایی از ابن‏فرقه به‏نامهای دیگری چون: قرامیطه، تعلیمیه، باطنیه، ملاحده نیز خوانده شده‏اند.
(فرق‏الشیعه، نوبختی، ترجمه و تعلیقات محمدجواد مشکور، ص 101، زیرنویس)سمطیه: گروهی که بعد از امام صادق(ع) امامت محمد بن‏جعفر ملقب به دیباج وفرزندانش را گردن نهادند به نام پیشوای خود، یحیی بن‏ابی سمیط نامیده شدند.
(فرق الشیعه، ص 112) فطحیه، گروهی که بعد از امام صادق(ع) امامت فرزند بزرگ‏وی عبدالله بن‏جعفر را پذیرفتند و چون وی سری پهن یا پاهای پهنی داشت او راافطح می‏گفتند و پیروان او را افطحی می‏نامیدند. (فرق الشیعه، ص‏113)
6 اصول کافی، ج 2، ص 400 402; اختیار معرفه الرجال، ص‏263 و 264.
7 قرب الاسناد، عبدالله بن‏جعفر حمیری، ص 122.
8 کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 38.
9 سفینه البحار، محدث قمی، ج 2،ص 244.
10 اصول کافی، کلینی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، ج 2، ص‏106 و107 و روایات‏دیگر. ر.ک: بحارالانوار، ج 50، ص 104; اختیار معرفه الرجال، ص‏429.
11 قرب الاسناد، ص 122; مسائل علی بن‏جعفر، ص 342.
12 الکافی، ج 8، ص 152; تنبیه الخواطر، ج 2، ص‏147; مسائل علی بن‏جعفر، ص‏342.
13 رجال ابن‏داود، ص 238.
14 الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص‏206 و 208.
15 الفهرست، شیخ طوسی، ص‏87.
16 ر.ک: مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 4، ص 325; رجال العلامه الحلی، ص‏93;بحارالانوار، ج 48، ص 300.
17 ر.ک: رجال البرقی، ص 25; الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص‏29 و287; رجال شیخ‏طوسی، س 241 و353; مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 4، ص 380; رجال ابن‏داوود، ص 238;مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏626; مسائل علی بن‏جعفر و مستدرکاتها، ص‏56 و57;رجال العلامه، ص 92.
18 مجمع الرجال، القهپابی، ج 2، ص 175.
19 همان، ج‏3، ص‏133.
20 همان، ج‏6، ص‏103.
21 همان.
22 مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج‏3، ص‏627; مسائل علی بن‏جعفر ومستدرکاتها، ص 65 68.
23 ر.ک: العبر فی خبر من غیر، ذهبی، ج 1، ص 358; تهذیب التهذیب، ابن‏حجر، ج‏2، ص‏33; الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 20، ص 360.
24 ر.ک: معجم رجال الحدیث، خویی، ج 21، ص 291 و 292; عمده الطالب،ابن‏عنبه، ص 231.
25 تنقیح المقال، مامقانی، ج 2، ص‏273.
26 مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏627 و 628.
27 ر.ک: اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 8، ص‏177; اختران تابناک، ج 1، ص‏336; گنجینه آثار قم، عباس فیض، ج 2، ص 324; تربت پاکان، ج 2، ص‏43; انجم‏فروزان، عباس فیض، ص 181.
28 روضه المتقین، محمدتقی مجلسی، ج 14، ص 191.
29 مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏626 و627.
30 منتهی‏الامال، ج 2، ص‏186 ،187; ر.ک: انجم فروزان، عباس فیض، ص‏183.
31 گنجینه آثار قم، عباس فیض، ج 2، ص 322; تربت پاکان، ج 2، ص 42. به نقل‏از ترجمه کتاب تاریخ قم، ص 224.
32 رجال النجاشی، ص‏176 و 21.
33 فهرست، طوسی، ص‏87 و 88.
34 منتهی‏الامال، ج 2، ص‏187; مهاجران آل ابیطالب، ابی‏طباطبا، ترجمه محمدرضاعطایی، ص‏303.
35 مهاجران آل ابیطالب، ص‏337; گنجینه آثار قم، ج 2، ص 374.
36 روضه المتقین، ج 14، ص 191; ریحانه الادب، ج 5، ص‏186; منتهی‏الامال، ج‏3،ص‏187.
37 منتهی‏الامال، ج 2، ص 188; ریحانه‏الادب، ج 1، ص‏173.